ویژگیهای شهيد مهدي رجب بيگي و شهيد سيد مرتضي آويني درگفتگو با سيد حميد كلانتري
درآمد
مديريت جهادي كه به شكلي بارز و درخشان در فرماندهان و مديران جهاد جلوه كرد و موجبات اجراي پروژه هاي شگفت آوري را پديد آورد، حاصل ويژگي هاي شخصيتي و اعتقادي بارزي است كه تئوريزه كردن آنها، مي تواند در دستيابي به ساختار هاي مديريتي كارآمد، بسيار راهگشا باشد. سيد حميد كلانتري با وسواسي عالمانه، به تحقيق و مطالعه در اين زمينه پرداخته كه در مصاحبه فعلي به بخش هايي از آنها اشاره مي كند.
كمي درباره خودتان صحبت كنيد.
در سال 1335 در يزد به دنيا آمدم. قبل از انقلاب در تهران بودم و در فعاليت هاي مذهبي و سياسي محل و نيز جلسات مذهبي مختلف، به خصوص آنهايي كه در دانشگاه برگزار مي شدند، شركت مي كردم.
كدام دانشگاه ؟
رشته اقتصاد دانشگاه ملي (شهيد بهشتي فعلي). در دانشگاه با دوستان، انجمن دانشجويان مسلمان را تشكيل داديم و اعتصابات دانشجويي را دنبال مي كرديم و به مرور زمان مجموعه دانشگاه تحت تأثير قرار داد. با پيروزي انقلاب، يكي دو سال اول را در امور تربيتي دبيرستان ها مشغول كار بودم و مدتي هم مديريت دبيرستان مجموعه فرهنگي آذر را به عهده داشتم.
چگونه به جهاد رفتيد؟
در ارديبهشت سال 60 براي تشكيل شوراهاي فرهنگي وارد جهاد شدم. از آن به بعد در زمينه هاي مختلف در جهاد خدمت كردم تا سال گذشته كه بازنشسته شدم. بهترين دوره زندگي و در واقع زندگي اصلي من در جهاد بوده. در آنجا دوستان ارزشمندي داشتم.
شما كه سال ها در جهاد فعاليت داشته ايد، ماهيت آن را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
از ويژگي هاي ارزشمند جهاد يكي اين بود كه خود را به تمامي در خدمت انقلاب مي دانست و لذا هر موضوعي را كه احساس مي كرد در انقلاب اولويت بيشتري دارد به آن مي پرداخت و به همين دليل، ابتدا رسيدگي به محرومين مناطق دور افتاده، هدف اصلي آن قرار گرفت و جهاد به جاهايي رفت كه تا آن زمان حتي پاي يكي از نهادهاي دولتي هم به آنجا نرسيده بود و بدين وسيله، پيام انقلاب را به جوامع روستايي رساند. با آغاز جنگ، عرصه جديد و گسترده اي در برابر جهاد باز شد. رژيم بعث عراق با پشتيباني استكبار جهاني، كيان انقلاب را مورد تهديد قرار داد. در اينجا بود كه جهاد بر اساس حركتي خود جوش، در عرصه نبرد وارد شد و خدمات خود را با ساده ترين كارها از جمله تعمير و نگهداري ماشين آلات جبهه، كمك رساني به رزمنده ها، گردآوري كمك هاي مردمي و ارسال آنها به جبهه ها آغاز كرد و بتدريج و از سال دوم جنگ، مسائل مهندسي رزمي مطرح و موقعيت جهاد به عنوان نهادي كه پيش زمينه هاي ضروري براي انجام موفقيت آميز عمليات از جمله احداث خاكريز، پل جاده و امثالهم را انجام مي دهد، به شكلي مستمر و جدي وارد عرصه نبرد شد و در اين راه بيش از 4000 تن به فيض شهادت نائل آمدند و از ميان خيل عظيمي كه به صورت داوطلبانه با جهاد همكاري مي كردند، تعداد بي شماري اسير و جانباز شدند. لازم به ذكر است كه تمام جهادگران پيوسته تحت تأثير اهداف و ارزش هاي فرهنگي شهدا بوده اند.
درباره شهيد مهدي رجب بيگي خاطرات خود را نقل كنيد.
هرچند تمام شهدا از جايگاه والا و مرتبه اعلائي برخوردارند، بعضي از شهداي جهاد به دليل ويژگي هاي بارز و نقش عظيمي كه در سال هاي دفاع مقدس داشتند، از جايگاه ويژه اي برخور دارند. شهيد مهدي رجب بيگي يكي از آنهاست. ايشان از جمله دانشجويان خط امام بود و در تصرف لانه جاسوسي نقش مؤثري داشت و از طراحان اصلي تسخير لانه جاسوسي بود. مجموعه آرا و نظرات وي درباره انقلاب، خط امام (ره) و وجوه اجتماعي و فرهنگي انقلاب در كتاب «مي رويم تا خط امام بماند.» چاپ شده كه به عنوان يك اثر فرهنگي، نگاه و نظر و ديدگاه و آرمان برخاسته از باورهاي قلبي و علمي او را نشان مي دهد و سرشار از جنبه هاي الهامي است. اين شهيد بزرگوار به قدري طبع لطيف و ذهن هوشيار و نقادي داشت كه اندكي پس از شهادت شهيد رجايي و شهيد باهنر، غزلي متضمن ده بيت سرود و در آنجا شهادت خود را نيز پيش بيني كرد. اين غزل با اين شعر آغاز مي شود :
خون شد دلم خدايا رحمي نما به حالم
فالي گرفته ام دوش، خونين بود فالم
نحوه شهادتشان به چه شكل بود؟
سال 61، مهرماه بود كه خبر شديم در خيابان قدس، نبش انقلاب و نيز در ميدان ولي عصر، توسط منافقين مسلح، اين غائله عازم محل مي شوند، يکي هم شهيد رجب بيگي است. به احتمال قوي، منافقين ايشان را مي شناختند و او را نشان كرده بودند و به همين دليل، او را ترور كردند. ايشان به شكلي كاملا محسوس و واقع بينانه، ايام نزديك شدن شهادتش را پيش بيني كرده بود و لذا با معرفت،آگاهي و روشن بيني تمام گام برمي داشت و از خدا شهادت خود را طلب مي كرد.
از ويژگي هاي شخصيتي شهيد رجب بيگي نكاتي را ذكر كنيد.
من در فرصت كوتاهي در كنار ايشان بودم و به كارهايشان بسيار علاقه داشتم. ايشان انساني بسيار انديشمند، داراي قدرت تحليل بسيار بالا در مسائل سياسي، بسيار آرام و متين بود و وقايع را بسيار خوب درك و ارزيابي مي كرد. بسيار دغدغه مسائل فرهنگي را داشت. دبير هم بود و از بعضي نوشته هاي دانش آموزان او، قدرت نفود و تأثير وي در حيطه هاي فرهنگي پيداست.
از شيوه هاي مديريتي ايشان چه نكاتي را به ياد داريد؟
فضاي مديريتي در جهاد به گونه اي بودكه فرماندهان، خود را مسئول و پاسخگو مي دانستند. با نگاهي به سابقه ايجاد جهاد متوجه مي شويم كه غير از پيام و فرمان تاريخي حضرت امام (ره) در ايجاد جهاد سازندگي كه در واقع موتور محركه اين نهاد بود، شرايط خاص زمان و نيازهاي كشور و شعارهاي انقلاب در راستاي رفع محروميت و استقرار عدالت در جامعه مستلزم بسيج افراد بود كه از فقر شديد و عقب ماندگي گسترده در روستاها رنج مي بردند و در نتيجه، جوانان مخلص و عاشق خدمت و پيرو امام (ره) در تشكلي به نام جهاد گرد آمدند. جهاد داراي اداره و ساختمان و امكانات مستقل نبود و بسيار ساده و بي آلايش و بي توقع شكل گرفت. در جهاد اوليه بالا دست و زير دست و رئيس و مرئوس و كارمند و وزير ومعاون، معنا و جلوه نداشت و افراد بر حسب كارآمدي و تلاش و ايثار و همكاري و همدلي ارزش گذاري مي شدند. كسي براي نام و نشان و مقام و حقوق و دستمزد به جهاد نمي آمد. حقوق و دستمزدي پيش بيني نشده بود. اصلا حقوقي در كار نبود. يك حداقل ساعت كاري تعيين شده بود و كمك هزينه اي. در چنين فضايي بديهي است كه چه كساني رده هاي فرماندهي و مديريتي را اشغال مي كنند و لذا وقتي كه من درباره شيوه هاي فرماندهي در جهاد سخن مي گويم، شهيد رجب بيگي را نيز شامل مي شود.در جهاد از تشريفات و تجملات خبري نبود. هر چه بود سادگي بود و بي آلايشي، اسراف و تبذير معني نداشت. استفاده از حداقل امكانات و وسواس فراوان به حفظ بيت المال، شعار اصلي بود. راستي و درستي و صداقت و تعهد، فرهنگ جهاد بود. در جهاد همه به هم اعتقاد داشتند و به قول هم احترام مي گذاشتند. از نيرنگ و سياسي كاري و دورويي خبري نبود. مديران جهاد در چنين شرايطي رشد و عرصه را براي ديگران آماده كردند. خلاقيت، شهامت، جسارت و تلاش براي رشد استعداد هاي خود و ديگران، شعار تمام فرماندهان جهاد بود. حضور در مناطق محروم و دور افتاده و استقبال ازحضور در عرصه هاي دفاع مقدس، در ميان آنان يك فضيلت و ارزش و يك رويه و باور بود. انتقاد دلسوزانه، صراحت لهجه، طرح ديدگاه ها، مشورت پذيري، انتقاد پذيري، سعه صدر، خوشرويي و صبر، فرهنگ جاري و ساري در بين مديران و فرماندهان جهاد بود كه از سوي آنان ترويج مي شد و در ميان ساير رده هاي جهادي هم تسري پيدا مي كرد. خدا باوري و خداناظري، اجتناب از بوروكراسي و كاغذبازي، دقت، نظم، كارآمدي و پيشگامي مديران جهادي، رمز سرعت و دقت وكارآيي بالا فعاليت هاي آنان بود.
به نظر شما چه شد كه افرادي كه ذكر كرديد به چنين سجايايي آراسته شدند؟
فرهنگ جهادي برخاسته از انديشه ها و باورهاي مذهبي و انقلابي جهادگران و با الهام از سيره حضرت امام (ره) شكل گرفت و لذا ارزش هاي جهادي مثل اخلاص، ايثار، تعاون و تلاش،تعهد سادگي، پرهيز از اسراف، مشورت، مشاركت، سختكوشي، خطر پذيري، جسارت و خط شكني، ملهم از باورهاي ديني و فرامين حضرت امام (ره) و مبتني بر آن باورها هستند و لذا، مديران جهاد كه پيوسته خود را ملزم به رعايت اين باورها و در خط امام مي دانستند، طبيعتا در يك فرآيند طولاني و مستمر خودسازي به اين سجايا آراسته مي شدند. فرهنگ جهادي به صورتي طبيعي و خودجوش و با تأثير و تأثر جمعي و متقابل شكل گرفت و با تأكيد و ترغيب بزرگان جهاد، توسعه و تعميق يافت. براي مثال وقتي كه نمونه اي از ايثار و يا ابتكار و رفتار ويژه اي از يك فرد جهادي با يك واجد جهاد مشاهده مي شد، يا نقل از آنها در جمع هاي ديگران و ارزش نهادن و تقدير از آنها، موجب گسترش اين رويه مي شدند.
از عنصر ساده زيستي در جهاد به عنوان يكي از شاخصه هاي آن نام برده مي شود. آيا در اين مورد مصداقي را به ياد داريد؟
تمام جهادگران، به ويژه و فرماندهان آن در سه سال اول شكل گيري جهاد، تعصب و اصرار زيادي به حفظ فرهنگ و ارزش هاي جهادي داشتند و با رواج و رشد هر نوع تجمل و تشريفاتي به شدت مقابله مي كردند. كسي در جهاد حق استفاده شخصي از امكانات را نداشت و به ويژه جهادگران در مقابل ورود مظاهر اداري مثل دستگاه كارت زني براي ثبت حضور و غياب كه جو اعتماد و تعهد و مسئوليت را مخدوش مي كرد، به شدت مقابله كردند.
آيا اين ارزش ها باقي ماندند و يا به مرور زمان رنگ باختند؟
با كمال تأسف وجه غالب و بخش عمده ويژگي ها و ارزش هاي مثبت جهاد يا كمرنگ و يا به دليل تغيير شرايط، به ضد خود تبديل شدند. اين قضاوت بر اساس برداشت هايي است كه ديگر دوستان جهادي هم داشته اند و مبتني بر نظرسنجي گسترده نيست و شايد بسياري با اين برداشت موافق نباشند. به اعتقاد من ويژگي هاي بارز جهاد كه عمدتا شامل اخلاص، توجه به رضايت خدا و اصل خدا ناظري در اقدامات و رفتارهاي فرد، ايثار و از خودگذشتگي و استقبال از حضور در كارهاي سخت و خدمت در مناطق دوردست و محروم، اجتناب از استفاده شخصي از بيت المال، سادگي، بي آلايشي، تواضع، احترام به مردم، كم توجهي به پاداش هاي مادي، روحيه همكاري و تعامل، راستي و صداقت، پرهيز از تملق، چاپلوسي و دورويي و امثال اينهاست. در حال حاضر در رفتار و سلوك اكثر افراد جامعه ديده نمي شود. تعاملات و ارتباطات اقتصادي، اجتماعي و به ويژه فرهنگي ما نشان مي دهند كه اين فضائل، حاكم بر آنها نيستند. البته هنوز هم جهادگراني در نقاط محروم مشغول كارند، ولي نمي توان اين روحيه را وجه غالب تلقي كرد. در سال هاي اوليه جهاد، حتي استفاده از تلفن بدون پرداخت هزينه آن، در ميان جهادگران مشاهده نمي شد، چه رسد به استفاده از اموال و وسايل دولتي و آب و برق جهاد براي كارهاي شخصي. انصافا اين روحيه ديگر چندان مشاهده نمي شود. در آن سال ها كسي براي حقوق و دستمزد و پاداش و مرخصي چانه نمي زد واعتراض نمي كرد. براي انجام وظيفه، ساعت كار نمي شناخت، تعطيل و غير تعطيل نداشت، راه دور و نزديك و هواي سرد و گرم، مطرح نبود، در حالي كه در حال حاضر گاهي براي برخورداري بيشتر از امكانات رفاهي يا مزايا يا فرار از مأموريت هاي دشوار، هر شيوه بديعي اختراع مي شود.
آيا مي توان ويژگي هاي مديريتي جهاد را در چند سرفصل متمايز،تعريف كرد؟
بله، اصول بسيار روشني در مديريت جهادي حكمفرما بود كه متأسفانه حالا كمتر ديده مي شود. اولين اصل در مديران جهادي، اصل اعتماد متقابل بود. مديران جهاد به توانايي، سلامت و صداقت زير مجموعه خود اعتماد و اعتقاد داشتند و لذا به آنها ميدان مي دادند و براي طرح ها و افكار شان ارزش قائل مي شدند. نيروها هم به حمايت صادقانه مديران خود در پذيرش نظرات و پيشنهاداتشان مطمئن بودند و به همين دليل خلاقيت، ريسك پذيري و شكوفايي استعدادها ممكن بود. مقررات و ضوابط جهاد آن قدر سخت نبودند كه مديران نتوانند با توجه به شرايط و امكانات، در آنها تغيير ايجاد كنند و ضمنا اين اعتماد وجود داشت كه كسي از اختيارش سوء استفاده نمي كند. پرهيز از بوروكراسي و كاغذبازي و ا عتقاد به اصل عدم تمركز و تقسيم مسئوليت ها در عين تفويض اختيارات، بر سرعت و صحت اقدامات مي افزود و نوعي سياليت در تشكيلات موج مي زد، از همين رو دقت و بهره وري بسيار بالا بود. اصل شور و مشورت و مديريت مبتني بر مشاركت در جهاد كاملا رعايت مي شد. تصميمات به صورت جمعي و از پايين به بالا طراحي و اتخاذ مي شدند و جلسات متعددي براي بحث و بررسي مسائل و پيدا كردن راهكارهاي مفيد تشكيل مي شدند. هيچ مديري خود را بي نياز از شنيدن نظرات همكاران خود نمي دانست و لذا همدلي و همراهي در اجراي تصميمات، در جهاد موج مي زد و تك تك افراد، خود را در قبال انجام صحيح و دقيق طراح ها، سهيم و مسئول مي دانستند. از آنجا كه كار و فعاليت در جهاد بر اساس اعتقاد و تعهد شكل گرفته بود، همه نسبت به چگونگي اداره جهاد و حفظ ارزش هاي آن حساس بودند وا نتقاد از مديران، نقد عملكرد دولت، مجلس و... در جلسات جهاد، يك رويه هميشگي بود. افرادي براي خوشايند مديران، دچار خودسانسوري نمي شدند، و اگر نظري به نفع جهاد داشتند، صراحتا مطرح مي كردند و مديران نيز از سعه صدر لازم براي شنيدن انتقادات برخوردار بودند. در جهاد،هميشه تمام افراد در حال يادگرفتن شيوه ها و علوم جديد بودند، چون بدون اين يادگيري اجراي پروژه هاي عظيمي كه در جنگ پديد مي آمدند و بعدها هم به اشكال مختلف در رده هاي عملي و مهندسي ادامه پيدا كردند، ممكن نبود.
به اين ترتيب فقط افراد شايسته مي توانستند مدير شوند.
اصل شايسته سالاري كه متأسفانه در حال حاضر فقدان آن يكي از ضعف هاي عمده مديريتي كشور است، در جهاد به عنوان يك باور، پذيرفته شده بود و همه ايمان داشتند كه بايد مسئوليت ها و كارها را به افراد واجد شرايط و صلاحيت واگذار كرد. در سال هاي اوليه جهاد، پذيرفتن مسئوليت، مزايا وامكانات مادي را همراه نمي آورد و لذا مقام و پست، براي كسي كه قصد خدمت نداشت، جذابيتي هم نداشت. مسئله صداقت و پايبندي به اصول، به قدري حاكميت داشت كه گاهي افراد، خودشان اعلام مي كردند كه فرد ديگري براي قبول يك مسئوليت شايستگي بيشتري دارد.
بنابراين اصل تكريم ارباب رجوع هم يك مصداق واقعي بود نه شعار.
دقيقا همين طور است. رويه يك جهادگر اين گونه بود كه ساعت ها با مردم روستاها رايزني مي كرد و نظرات آنها را جويا مي شد. در اتاق هيچ مسئولي به روي مردم بسته نبود و پيوسته با تشكيل جلسات با نمايندگان مردم و حضور در جمع هاي آنان، پرهيز از تشريفات و تكلفات، در واقع مشتري مداري كه امروز به صورت يك اصل مهم در مديريت پذيرفته شده است، اجرا مي شد، بهمين دليل مردم در اجراي طرح ها و برنامه هاي جهاد نهايت همراهي را مي كردند.
چنين ساختاري با تمام برجستگي هاي خود، قطعا داراي ضعف هايي هم بوده كه نتوانسته به بقاي خود ادامه دهد.
بله، يكي از اين ضعف ها، ضعف در نظم و انضباط به تعبير سازماني آن است. توجه بيش از حد به سرعت عمل در اجراي طرح ها و پرهيز از مقررات دست و پا گير در موراد زيادي منجر به بي نظمي ها و بي برنامگي ها يي مي شد كه اشكالات پنهان و آشكاري را پديد مي آورد. در سال هاي اوليه جهاد به دليل كمبود تجربه، گاهي تصميمات غيركارشناسي و غير دقيق گرفته مي شدند و يا اقدامات عجولانه اي در مكان يابي يا شيوه اجرائي طرح ها رخ مي داد كه اقدامات عجولانه اي در مكان يابي يا شيوه اجرائي طرح ها رخ مي داد كه امكانات را هدر مي داد. البته اين نقص با گذشت زمان در بسياري از زمينه ها از ميان رفت. گاهي هم ويژگي هاي حاكم بر جهاد، به طور ناخودآگاه نوعي روحيه جهادـ محوري و خود بزرگ بيني غير منطقي را بر بخش هايي از جهاد حاكم مي ساخت كه مانع از تفاهم و همكاري و مشاركت با ديگران مي شد.
قطعا هم مي پذيرند كه انقلاب و جنگ، اقتضائات خودش را دارد و نمي توان باشيوه هاي آن دوران، كشور را در شرايط صلح اداره كرد، در عين حال كه مباني و اصول، ثابت هستند، ولي قطعا شيوه ها تغيير مي كنند. جهاد هم از اين قاعده مستثني نيست و احتمالا بسيار ي از شيوه ها به اين دليل تغيير كرده اند. آيا نمي شد و نمي شود كه با حفظ اصول كلي، شيوه هاي نويني را به كار گرفت كه در عين حفظ كارآمدي جهاد، از ضعف هاي آن پرهيز شود؟
جهاد به عنوان جزئي از جامعه و يكي از سازمان هاي اجرائي و انقلاب نظام، به طور طبيعي از تغييرات جامعه و رفتار آن تأثير پذيرفته است و مي پذيرد. روحيه انقلابي كه تا سال هاي اوليه جنگ در سطح جامعه روبرو شده بود، سير نزولي به خود گرفت در جهاد هم اتفاق مشابهي رخ داد و در نتيجه ويژگي هايي چون اخلاص، سختكوشي، سادگي، بي آلايشي، تواضع، فروتني و ديگر موارد، از اين تغييرات تأثير پذيرفتند. از سوي ديگر در چند مقطع زماني، از نظر تشكيلاتي، مواردي بر جهاد تحميل شد كه مستقيما بر ارزش هاي حاكم بر آن تأثير گذاشتند. مثلا تبديل جهاد به وزارت جهاد در سال 62، بسياري از مسئولين و نيروهاي جهادي را به شدت نگران كرد كه فرهنگ حاكم بر ادارت دولتي، آن را از كارآيي بيندازد كه انداخت. شايد هيچ مسئولي هم چنين قصدي نداشت و هدف اين بود كه مشكلات جهاد حل شوند، ولي چون ظرف مناسب ديگري، غير از نظام بوروكراتيك سابق براي آن در نظر گرفته نشد و اين كار با مطالعه و بررسي انجام نگرفت، نهادي انقلابي و كارآمد، بتدريج به سمت اداري شدن رفت. دومين ضربه اي كه به جهاد خورد، حذف شوراي مركزي در جهاد و تصويب مقررات اداري، استخدامي، مالي و تشكيلات جهاد و تصويب مقررات اداري، استخدامي، مالي و تشكيلات جهاد در مجلس بود كه افت فضاي كار و روحيه جمعي و ساير ويژگي هاي كارآمد جهاد را در پي داشت. وقتي جهادگر تبديل به كارمند بشود، همان گرفتاري هايي پيش مي آيند كه در ساير ادارات دولتي پيش آمدند و سيستم اجرايي را فلج كردند. تفكيك وظايف جهاد در سال 69، ادغام جهاد و كشاورزي، افت فرهنگ جهادي ناشي از جايگاه نداشتن موضوع جهاد در طرح ها، برنامه ها و اقدمات و عدم تصويب مصوبه هاي موثر در شوراي مركزي يا ابلاغيه از سوي وزير يا نماينده حضرت امام و رهبري در زمينه قانومند شدن مباحث مرتبط با فرهنگ جهادي، از موارد ديگري بودند كه جهاد را از ماهيت اصلي خود دور كردند. البته حساسيت مديريت ارشد جهاد، معاونين و شوراي جهاد استان ها مي توانست در اين مورد نقش تعيين كننده اي داشته باشد. تا پايان جنگ و پايان دوره اول وزارت جهاد تا حد زيادي به اين مهم، توجه مي شد، ولي متأسفانه در دوره دوم وزارت و همزمان با پايان يافتن جنگ وتغيير شرايط عمومي جامعه، شاهد غفلت هاي بزرگي در اين زمينه بوديم. دراين دوره، طرح و دفاع از ارزش هاي جهاد به عنوان يك مسئله حاشيه اي سنتي و حتي متحجرانه محسوب و گاهي نيز اسباب مزاح، استهزا، نقد و گلايه هاي بي خاصيت مي شد.
با توجه به مطالعات گسترده جنابعالي در مورد علل كمرنگ شدن شيوه هاي مديريتي جهاد در شرايط فعلي و نقاط قوت و ضعف اين شيوه، راهكارهاي پيشنهادي شما براي احياي اين فرهنگ چيست ؟
هر چند امكان بازسازي و احياي مجدد اين ارزش ها امري دشوار و در پاره اي از موارد غير ممكن است، اما اگر همه عوامل مؤثر، بر امر احياي اين ويژگي ها اصرار ورزند، مي توان اقدامات متعددي را انجام داد.
به چه شكل ؟
ابتدا بايد وضع موجود به شكلي عالمانه بررسي و علائق، گرايش ها، نگرش ها و ديدگاه هاي مسئولين و اركان جهاد در سطوح مختلف ومسئولين اداره امور كشور و شرايط عمومي محيط اجتماعي در اين زمينه بررسي شوند. ديگر آنكه بايد سير تطور و دلايل افت ارزش هاي جهاد در مقاطع و موضوعات مختلف، تهيه و سهم هر يك از عوامل مداخله كننده در افت يا تغيير ارزش ها، روشن و امكان بازسازي و نوسازي ارزش هاي فرهنگي و مديريتي جهاد بررسي دقيق شود. براي حصول به اين هدف، بايد تيمي از صاحبنظران در امر مديريت جهاد، جامعه شناسان مديريت، مردم شناسان و مديران جامعه شناسان برجسته و با سابقه جهاد تشكيل و از گروه هاي مختلف جهاد، نظر سنجي شود تا راهكارهاي مناسب تبيين و ارائه شوند و نهايتا براي تضمين اجرائي راهكارها، نسبت به قانونمند كردن اصول و شيوه هاي حفظ و اعتلاي ارزش هاي جهادي اقدام شود.
در خاتمه، با توجه به بررسي هاي شما در حيطه امور فرهنگي و آشنائيتان با شهيد بزرگوار آويني، مختصري هم در مورد سيره و سلوك وي صحبت كنيد.
شهيد بزرگوار از جمله كساني بود كه تا زنده اند قدر و منزلت آنان ناشناخته مي ماند. ايشان در سال هاي 60،61 فعاليتش را در گروه تلويزيوني جهاد آغاز كرد. صاحب شخصيت و انديشه اي بسيار متفاوت با ديگراني بود كه كار فرهنگي مي كردند. صاحب تشخيص فكري و بسيار خردمند بود. پيوسته در جريان تحولاتي كه در جهاد روي مي دادند، بود و مي توانست با قدرت تحليل بالايي، مسائل را موشكافي كند. از جمله درباره مسائل سترگي چون «توسعه جهاني»، نظر و فكر و استدلال قوي داشت. در يك كلام، به دليل بديع بودن انديشه هايش، واقعا در ميان ديگران غريب بود. قلم قوي، آرمانگرايي، واقع بيني، تواضع، صميميت، خوشرويي و انس با ديگران، ويژگي هاي بارزي هستند كه در ياد و خاطره من مانده اند. اكثر مطالبي كه مي گفت يا مي نوشت، حاوي نكات بسيار برجسته اي بودند و اين ويژگي ها، به خصوص در حوزه روايت فتح، بروز و نمود بارزتري پيدا كردند. هميشه مي گفت كه فضاي آرام شب برايم الهامبخش است و بيشتر نوشته هايم را در دل شب مي نويسم. شايد يكي از رمز هاي جذابيت مطالب او به اين رمز و راز شبانگاهي بر مي گردد. انصافا بخش اعظم لطف، صلابت و استحكام روايت فتح، به درايت، تيزهوشي و علم اين شهيد بزرگوار ارتباط پيدا مي كند و شايد يكي از دلايلي كه روايت فتح، ديگر نتوانست اعتبار و جلوه سابق را بيابد، فقدان وي بود. او هميشه با ساده ترين ابزار كار مي كرد و انصاف اين كه هرگز در هيچ نهادي، آن گونه كه بايد، قدرش شناخته نشد و آن قدر كه شايستگي هاي وي ايجاب مي كرد، امكانات در اختيارش قرار نگرفت. به مستندسازي اعتقاد عميق داشت و تا پايان عمر، بخش اعظم وقت و زندگيش را روي تهيه مستند گذاشتند. در حوزه مديريت صاحب تمام آن ويژگي هايي كه براي مديران جهادي برشمردم، بود و به همين دليل تمام كساني كه با او كار مي كردند، از جان مايه مي گذاشتند و بدون ذره اي گلايه، كمبود كه چه عرض كنم، نبود امكانات را تاب مي آوردند، متأسفانه قدر او آن گونه كه بايد در زمان حياتش شناخته نشد، اما مقام معظم رهبري با عنوان «سيد اهل قلم» تجليل شايسته اي از وي به عمل آوردند و زمينه هايي آشنايي با آثار متنوع و ارزشمند او را به روي اقشار فرهنگي جامعه گشودند. به هر حال، جزو نوادري بود كه كمتر در عرصه فرهنگ حضور داشته اند و فقدانش، بسيار دريغ به همراه دارد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 21
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}